باغ فلامینگو
سلام آروینم خوبی مامان ؟عزیزمی به خدا این پست مربوط میشه به سومین سالگرد ازدواج من و بابایی که با خاله مریم و دایی مرتضی رفتیم باغ فلامینگو شام خوردیم و کلی بهمون خوش گذشت مخصوصاً به شما نفسم چون اونجا محیطی بازه با موسیقی زنده و رقص آب و نور شما هم طبق معمول با هر آهنگی شروع میکنی به رقصیدن و دست زدن بغل دایی مرتضی داری مرغابی ها رو نگاه میکنی که عاشقشون شده بودی و دست بردار نبودی این عکس رو هیچوقت فراموش نمیکنم خیلی بامزه بود وقتی میخواستی از زیر جایگاه ایست مخصوص ماشینها رد بشی سرت رو میگرفتی پایین و بدو بدو میرفتی اینقدر خوشت اومده بود که چند بار رفتی و اومدی ...